زیبا جودی به خانه می آید پس از تمرین عصبانی ، خسته و اذیت. در خانه ، او با یک دوست ملاقات می کند و با دقت به دوستش گوش می دهد. به نحوی متقاعد کردن دختر ، آن مرد کمک می کند تا کشش او و ماساژ پاهای او را. بعد از سکس موقع خواب آن, او قرار می دهد دوست خود را در سرطان و, برای اعتماد به نفس کامل, شروع به طور فعال دمار از روزگارمان درآورد.