مرد در اطراف شهرستان راه رفتن بود و به طور ناگهانی یک دختر زیبا بدون سینه بند دیدم. او خیلی هیجان زده بود که سینه هایش را ببیند و تصمیم گرفت آنها را به هر قیمتی بخورد. او او را به خانه آورد ، جایی که او نفس کشید ، و سپس چهره دختر با تقدیر سگس درخواب سرریز شد.